أَوحینا

۲ مطلب در دی ۱۳۹۳ ثبت شده است

همینطور که با سعید به سمت فلکه رازی قدم برمیداشتیم،وهمینطور که دو نفر دیگه بر عکس جهت ما قدم میزدن،ناگهان چهار نفرمون به هم رسیدیم،که منو سعید یه جمله شنیدم از اونا که هر دومون خندمون گرفتو یه فکر کردیم.اون جمله:امروز بهش 8نمره رسوندم حال میکنی! با لحنی پر از افتخار و هَنگیدن ما با نیش خند همزمان به هم که الان افتخار بچه محصلای ما چی شده؟

نمیدونم تقصیر کیه؟خودمون،خودشون ،معلما،آموزش پرورش،نمره و...

به هر حال این روزا بچه محصلا در گیر برنامه امتحانیو ،امتحانو،شب امتحانو، امتحان وجدانیند.

خب چی میشه کرد، فرهنگ سازی؟؟؟؟
واقعاً پیشرفت به تقلبه؟??

واقعاً تخم مرغ دزد شترمرغ دزد میشه؟??

به نظر شما اونای که سه هزار ملیارد اختلاس کردن وقتی بچه محصل بودن تقلب می کردن؟??؟

 

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۳ ، ۰۰:۳۴
أوحینا

وقتی با تو هستم حواسم همجاست الابه تو،حتی وسایلم را پیش تو پیدا می کنم که کجا گمشان کردم،برای ساعت بعد،فردا،سال دیگه برنامه میچینم امّا انگار نه انگار که با توام.

خوب شد تو سرمایه تمام زندگی ام هستی ونگرنه با تو چیکار می کردم،انگار تمام کارا مانده برای آن چهار دقیقه ای که باهمیم که مثل مرغ به دانه نوک نوک بزنم، مگه تو چقدر وقتم را می گیری؟ همش  17 دقیقه در شبانه روز که هر رکعت که می خونم به شماره همان رکعت در نمازم شک بکنم.

نمی دونی که چقدر بهت حال میده چندتا کارو باهم انجام بدی هم نماز بخونی هم با گوشه چشمت فوتبال اخبار سریال نگاه کنی، آخر وقت همیشه تو هستی همدم تنهاهیم.

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۳ ، ۰۶:۲۱
أوحینا